آخرین اخبار
«البرزخاتون»/ به مناسبت ایام شهادت:

شعر شاعر البرزی درباره حضرت فاطمه (س)

امیررضا احمدی از شاعران خوش‌ذوق البرزی شعری دلنشین در خصوص شهادت حضرت فاطمه (س) سروده است.
اشتراک گذاری
25 آذر 1402
83 بازدید
کد مطلب : 5581

به گزارش گروه بانو چه خبر پایگاه خبری «البرزخاتون»؛ برای شناخت منزلت و شأن حضرت زهرا (س) باید به آیه‌های قرآن کریم و حدیث و کلام پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) مراجعه کنیم تا از میان آن‌ها بتوانیم در حد وسع خود، شناختی از منزلت بانوی گرامی اسلام داشته باشیم و بدانیم به چه دلیل بانوی دو عالم به عنوان الگو و سرآمد مردان و زنان عالم معرفی شده‌اند.

به طوری که پیامبر (ص)  بار‌ها در کلام گهربار خود به منزلت آن حضرت در نزد خدای متعال اشاره فرمودند و همچنین امام علی (ع) ایشان را الگوی کاملی برای مردم جهان معرفی می‌کردند و یا ائمه اطهار (ع) هر بار نام مادر گرامی خود را می‌بردند، به قدری تواضع و خشوع از خود نشان می‌دادند که مشخص می‌کرد حتی نام مبارک آن حضرت منزلتی دارد که باید در برابر آن تواضع و فروتنی نشان دهیم.

امیررضا (بدرالدین) احمدی از شاعران خوش‌ذوق البرزی شعری دلنشین در خصوص شهادت حضرت فاطمه (س) سروده است.

شهر پیغمبر ما شهر خزان است امروز

به خدا محشر کبرای جهان است امروز

شهر لبریز دو رویی و پر از واهمه است

بیت الحزان شده لبریز غم فاطمه است

شهر در غفلت و در ظلمت تاریکی هاست

بین این شهر ولی حیف که موال تنهاست

فاطمه یاس بهشت است، گل ریحان است

مرغ باغ ملکوت و ملک رضون است

آنکه احساس خدا بسته به احساسش بود

رزق و روزی جهان گندم دستانش بود

ولی آن روز که در کوچه کسی مرد نبود

غیر او هیچ کسی همسفر درد نبود

فاطمه یکه و تنها به میان آمده بود

خون غیرت به رگش در جریان آمده بود

اولین کشته مظلومیت حیدر شد

مادرم پشت در خانه خود پرپر شد

پشت در یاس خدا سوخت فغان از دنیا

چادر مادر ما سوخت فغان از دنیا

آه از کوچه و از ضرب در و از دیوار

چه بگویم ز در سوخته و از مسمار

دفتر شعر ورق خورد خدا می‌گرید

پشت این در همه  ارض و سما می‌گیرد

«بیت االحزان ورق این گونه نمی‌خورد ای کاش

کودکان را پی تشییع نمی‌برد ای کاش»

می‌دویدند به دنبال علی نور دو عین

آستین است به دندان سکوت حسنین

لحظه دفن تو بانو چه کشیده است علی

زیر تابوت تو ای وای خمیده است علی

جان خود را به دل خاک سپردی موال

همسرت را تو به افالک سپردی موال

داشت از دفن پریشان خودش برمی‌گشت

«علی از بدرقه جان خودش برمی‌گشت

زیر لب زمزمه می‌کرد خدایا چه کنم؟

بعد محبوبه خود بی کس و تنها چه کنم؟

آه موال چه کسی حال تو را می‌فهمد

غم و اندوه تو را ذات خدا می‌فهمد

الهه ملاحسینی _ البرزخاتون

انتهای خبر/

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *