آخرین اخبار
یاداشت اختصاصی «البرزخاتون»/معرفی کتاب؛

اردیبهشت، کتابی که راز‌های سلطنت‌طلبان را فاش می‌کند

اردیبهشت کتابی که نویسنده در آن به آنچه که در بطن سلطنت‌طلبان می‌گذرد پرداخته و از اقدامات و عملیات‌های آن‌ها تا آشوب‌ها و دسیسه‌ها را روایت می‌کند.
اشتراک گذاری
22 آبان 1402
92 بازدید
کد مطلب : 2434

به گزارش گروه بانو چه خبر «البرزخاتون»؛ آناهیتا نجفی منتقد کتاب در نقد «اردیبهشت» به نوشته محمد رضا حدادی جهرمی در یادداشتی اختصاصی برای «البرزخاتون» نوشت: محمد رضا حدادی جهرمی یکی از اساتید جوان حوزه علمیه جهرم است. داستان این کتاب ادامه اثر کف خیابان ۲ می‌باشد.

در این کتاب نویسنده به آنچه که در بطن سلطنت‌طلبان می‌گذرد پرداخته و از اقدامات و عملیات‌های آن‌ها تا آشوب‌ها و دسیسه‌ها را روایت می‌کند.

نویسنده در این کتاب از رویه متفاوتی برای اندرزگویی و نصیحت مخاطبان خود استفاده کرده با این فکر که داستان سُرایی در نسل جوان حال حاضر می‌تواند تأثیرگذارتر باشد.

نویسنده کتاب اردیبهشت، داستان خود را با آشنایی از قبل برنامه‌ریزی شده پسر و دختر جوانی شروع می‌کند و مخاطب را با خود همراه می‌کند، به گونه‌ای که میخکوب شده و می‌خواهد بداند با این شروع آتشین، داستان به کجا می‌رسد.

برشی از کتاب را به اشتراک می‌گذاریم: «وای دیدمش طبق مشخصاتی که از او داشتم همان خانم فوق‌العاده نایس و جیگری بود که فکر می‌کردم. دروغ چرا؟ از آن چیزی هم که فکرش را می‌کردم، بهتر بود. رفتم جلو؛ دو سه تا نیمکت آن طرف‌تر نشستم. تپش قلب داشتم، در مخ‌زنی بر طولانی دارم اما لحظه‌ای که او را دیدم، مانده بودم چطوری جلو بروم و شروع کنم. پسر‌های مثل خودم که سر و گوش‌شان می‌‎جنبد، می‌دانند چه می‌گویم.

مثلاً حواسم به او نبود، اما وراندازش می‌کردم. خود خدا از دل شیطان من خبر داشت و دمش گرم؛ چون آن روز خودش و فرشته ملأ‌کش دلشان با من صاف بود و راه توله سگ کوچولو و پشمالو دختره را به طرف نیمکت من کج کردند. آن توله سگ می‌دوید و دختره هم پشت سرش چند قدمی دوید. دویدن توله سگ و دختره که صحنه دارترین تصویر پارک بود و توصیف و تصورش صلاح نیست، هم از چشمانم دل می‌برد و هم ترس و تردید را از دلم دور کرد. به دستور عقل مست و فلز خرابم، به محض این که سگه به جلوی پا‌هایم رسید‌، ساق دستم را زیر شکمش بردم و بلندش کردم. سگ که خیلی نرم و تپل بود، بلندش کردم و در بغلم است، به چشمانم زل زد و یک حالت خاصی در چشمانش بود. (بفرما پدر سوخته چشم چرون دیدی، چطوری دختره را به طرفت کشوندم)»

در این کتاب آنچه که خواننده در حین خواندن آن پیش‌بینی می‌کند و آنچه در کتاب در حال رخ دادن می‌باشد، متضاد و غیر قابل پیش‌بینی است، خواننده نمی‌تواند به راحتی از سرانجام داستان مطلع شود به طوری که سراسر کتاب از اتفاقات غریب الوقوع اشباح شده است.

این کتاب از جمله آثاری است که از نفوذ گروه‌های معاند به صراحت و قابل درک سخن می‌گوید و می‌تواند برای علاقه‌مندان به کتاب‌های مستند‌های داستانی دلپذیر باشد.

الهه ملاحسینی _ البرزخاتون

انتهای خبر/

این مطلب بدون برچسب می باشد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *